• وبلاگ : $$ دخمه ي خونين $$
  • يادداشت : داستاني براي اشرار گرامي
  • نظرات : 0 خصوصي ، 7 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    ههههه خيلي جالب بود نزديک بود روح از بدنم جدا بشه
    پاسخ

    هههههه
    هـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه راس ميگه حسني اگه جاي اونا بودي خودتم توهم فانتزي ميزدي خو
    خيلي بايد ببخشيدا به اين ميگن خريت ...

    پاسخ

    چرااا اگه خودتم اونجا بودي همچين توهم ميزدي ميشدي عين اين!!!!

    سلام خوب هستبد ؟

    وبلاگخوبيه البته اتفاقي اومدم وبلاگتون .راستي اگه دعوتتون کنم قبول ميکنيد بياييد وبلاگم ؟ پس صميمانه دعوت منو بپذيريد. چشم به راهتونيم ببينم کي مياين .دوباره بهتون سر ميزنم .راستي نظر قشنگتونوهم ....


    پاسخ

    سلام مرسي.چشم تشريف فرما ميشيم

    سلـــــــــــــــــــــــــــــــام هههههههههههههههههه هههههههههههههههههههه ههههههههههههههههه خوشمان آمد بس
    پاسخ

    مرسيييي بس

    آها

    بله

    ازمن يادگرفتي ديگه

    پاسخ

    اثز همشين بدجور اثركرد

    سلام

    ههههههه...خيلي با حال بود.

    bye

    پاسخ

    اگه باحال نبود كه نميذاشتم